یا زهرا

  • خانه 

موظب قلب همدیگه باشیم

05 تیر 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی

جوانی می گفت : روزی با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت.  از هم جداشدیم.  شب به تخت خوابم رفتم. خیلی بسیار اندوه  قلب و فکرم را فرا گرفته بود…  مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم…  روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم.   در آن نوشتم:  شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است. آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟  به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست…  پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی. ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام داده ام،  وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم.  اشک از چشمانم سرازیر شد…  مواظب قلب همدیگه باشیم !!  از یه جایی بــه بعد… دیگه بزرگ نمیشیم؛ پیر میشیم از یه جایی بــه بعد… دیگه خسته نمیشیم؛ می بُرّیم  از یه جایی بــه بعد… دیگه تکراری نیستیم؛ زیادی هستیم…!!  پس قدر خودمون، خانواده مون، دوستانمون، زندگیمون و کلا حضور خوشرنگمون رو تو صفحه‌ی دفتر وجود بدونیم…   محبت تجارت پایاپای نیست؛ چرتکه نیندازیم که من چه کردم و تو در مقابل چه کردی! بی شمار محبت کنیم… حتی اگر به هر دلیلی کفه ترازوی دیگران سبک تر بود… ?????

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا زهرا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس