یا زهرا

  • خانه 

ماجرای آیت‌الله نخودکی ویکی از خدام امام رضا علیه السلام

25 اسفند 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی

#آیت_الله_نخودکی  ? مرحوم آیت الله کشمیری قدس سره نقل می کردند که مرحوم حاج حسنعلی نخودکی شب‌ها، به پشت بام حرم مطهر [رضوی] رفته، عبادت می کردند؛  ? پشت بام حرم یک راهپله داشت. یکی از خدمه در را باز می کرده، ایشان بالا می رفتند و بعد از ساعتی، وقتی مرحوم نخودکی پایین می آمده، در را می بسته و می رفته است.  ? یک شب عبادت شیخ طول می کشد. پایین می آید می‌بیند خادم دم در نشسته است، یکی دو ساعت هم دیر شده است. مرحوم حاج شیخ حسنعلی شرمنده می شود، می گوید: شما نرفتی؟ می گوید می خواستم شما پایین بیایید و در را قفل کنم و بروم.   ? مرحوم حاج شیخ می‌پرسد: معطل من شدی؟ می گوید: بله. می گوید: خب حالا یک چیزی از من بخواه. می گوید چه بخواهم؟ من سواد ندارم. بعد می گوید که قرآن نمی توانم بخوانم. مرحوم حاج شیخ حسنعلی می گویند سوره‌ی یس را بخوان.  ? خادم شروع به گفتن کلماتی می کند. بعد که به خانه می رود به خانواده اش  می گوید من یک چیزهایی می گویم ببینید اینها چیست و شروع به خواندن سوره‌ی یس می کند.  ? اینگونه صحبت کردن که از من چیزی بخواه در عالم سلطنتی است. کم افرادی می توانستند این گونه صحبت کنند: «چیزی بخواه».‌ ‌ ‌

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا زهرا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس