یا زهرا

  • خانه 

حکایت کمانگیر وهدف

28 مهر 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی
حکایت کمانگیر وهدف

کمانگير و هدف  کمانگير پير و عاقلي در مرغزاري در حال آموزش تيراندازي به دو جنگجوي جوان بود. در آن‌سوي مرغزار نشانه‌ي کوچکي که از درختي آويزان شده بود به چشم مي‌خورد. جنگجوي اولي تيري را از ترکش بيرون مي‌کشد. آن را در کمانش مي‌گذارد و نشانه مي‌رود.کماندار پير از او مي‌خواهد آنچه را مي‌بيند شرح دهد.مي‌گويد: آسمان را مي‌بينم. ابرها را. درختان را. شاخه‌هاي درختان و هدف را.کمانگير پير مي‌گويد: کمانت را بگذار زمين تو آماده نيستي.جنگجوي دومي پا پيش مي‌گذارد.کمانگير پير مي‌گويد: آنچه را مي‌بيني شرح بده.جنگجو مي‌گويد: فقط هدف را مي‌بينم.پيرمرد فرمان مي‌دهد: پس تيرت را بينداز. تير برنشان مي‌نشيند.پيرمرد مي‌گويد: عالي بود. موقعي که تنها هدف را مي‌بينيد نشانه‌گيري‌تان درست خواهد بود و تيرتان بر طبق ميلتان به پرواز درخواهد آمد. پس بر اهداف خود متمرکز شويد

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت

نظر از: امیرِعباس(حسین علیه السلام) [عضو] 
  • مبتلایِ حسین (علیه السلام)

https://mahdion73.kowsarblog.ir

1400/07/28 @ 18:55


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا زهرا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس