حکایت؛ هرگز خود را در جاهای نامناسب جست وجو نکن!
✍ارزش شخصی قبل از فوتاش به پسر خود گفت: این ساعت را پدربزرگت به من هدیه داده است. تقریبا ۲۰۰ سال از عمرش میگذرد. پیش ازاینکه به تو هدیه بدهم، به فروشگاه جواهرات برو و بپرس که آن را چه مقدار پول میخرند. پسر به جواهر فروشی رفت و برگشته به پدرش گفت: صدوپنجاه هزارتومان قیمت دادند. پدرش گفت: به بازارکهنه فروشان برو، پسر رفت و برگشت و به پدرش گفت: ده هزارتومان قیمت کردند و گفتند بسیار پوسیده شده است. پدر از پسرش خواست به موزه برود و ساعت را نشان دهد. پسر به موزه رفت و برگشت و به پدرش گفت: مسئول موزه گفت که پانصد میلیون تومان این ساعت را میخرد و گفت موزه من این نوع ساعت راکم دارد و آن را در جمع اشیای قیمتی موزه میگذارد. پدرش گفت: میخواستم این را بدانی که جاهای مناسب ارزش تو را میدانند. هرگز خود را در جاهای نامناسبت جستجو مکن و اگر ارزشات را هم پیدا نکردی خشمگین نشو. کسانی که برایت ارزش قائل میشوند، از تو قدردانی میکنند. در جاهایی که کسی ارزشات را نمیداند حضور نداشته باش؛ ارزش خودت را بدان!