حکایت دست بالای دست بسیار است
16 دی 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی
دست بالای دست بسیار است! فردی به دکتر مراجعه کرده بود ، در حین معاینه یک نفر بازرس از راه میرسه و از دکتر میخواهد که مدارک نظام پزشکی اش را ارائه دهد!دکتر بازرس را به کناری میکشد و پولی دست بازرس میذاره و میگه : من دکتر واقعی نیستم!شما این پول رو بگیر بی خیال شو بازرس که پولو میگیره از در خارج میشه،مریض یقه ی بازرس رو میگیره و اعتراض میکنه!بازرس میگه منم بازرس واقعی نیستم و فقط برای اخاذی اومده بودم ولی توی مریض میتونی از دکتر قلابی شکایت کنی!مریض لبخند تلخی میزنه و میگه : اتفاقأ من هم مريض نيستم اومدم كه چند روز استراحت استعلاجی بگيرم برای مرخصی محل كارم!