یا زهرا

  • خانه 

چیزهای حیف

22 آبان 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی

 #چیزهای_حیف  ?مادرم آن روزها همه چیز برایش حیف بود، جز خودش! یک صندوق چوبی بزرگ داشت پر از چیزهای حیف! در خانه ما به چیزهایی حیف گفته می‌شد که نباید آنها را مصرف می‌کردیم..!! نباید به آنها دست می‌زدیم،  ?فقط هر چند وقت یک بار می‌توانستیم آنها را خیلی تند ببینیم و از شوق داشتن آنها حَظ کنیم و از حسرت نداشتن آنها غصه بخوریم!  ?حیف مادرم که دیگر نمی‌تواند درِ صندوقِ حیف را باز کند و چیزهای حیف را در بیاورد و با دست‌های ظریف و سفیدش، آنها را جلوی چشمان پر احساسش بگیرد و از تماشای آنها لذت ببرد!  ?مادرم هیچ وقت خود را جزو چیزهای حیف به حساب نیاورد… دستهایش، چشم‌هایش، موهایش، قلبش، حافظه‌اش، همه چیزش را به کار انداخت و حسابی آنها را کهنه کرد.  ?حالا داشته‌هایش آنقدر کهنه شده که وصله بردار هم نیست… حیفِ مادرم که قدر حیف‌ترین چیزها را ندانست! قدر خودش را ندانست و جانش را برای چیزهایی که اصلا حیف نبودند تلف کرد.. ??

 نظر دهید »

لطفا غصه ممنوع

22 آبان 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی

بعضی وقتها باید دست برداریم از  غصه خوردن و خراب کردنِ روزهایمان. باید بدانیم اگر تلاشمان را کردیم و راهمان را درست انتخاب کردیم  پس بقیه‌اش دیگر دستِ ما نیست. ما وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم بقیه‌اش دیگر دست خداست و خواست خودش. بسپاریم به خدا و آرام باشیم ، با وجود همه ی مشکلات و سختیها به زندگیمان ادامه دهیم چون چشم بینایی و دست توانایی در تمام لحظات کنارمان هست . برای خوب شدن حالمان دست به کار شویم. با توکل بر خدا ،امید، تلاش و کمک خواستن از خودش  پس لطفا غصه ممنوع…!    ??

 نظر دهید »

حکایت قاطر وکشاورز

22 آبان 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی
حکایت قاطر وکشاورز

قاطر و کشاورز  مرد کشاورزي يک زن نق‌نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد هر چيزي شکايت مي‌کرد.تنها زمان آسايش مرد زماني بود که با قاطر پيرش در مزرعه شخم مي‌زد.يک روز، وقتي‌که همسرش برايش ناهار آورد، کشاورز قاطر پير را به زير سايه‌اي راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد.بلافاصله همسر نق‌نقو مثل هميشه شکايت را آغاز کرد.ناگهان قاطر پير با هر دو پاي عقبي لگدي به پشت سر زن زد و زن در دم کشته شد.در مراسم تشييع‌جنازه چند روز بعد، کشيش متوجه چيز عجيبي شد.هر وقت يک زن عزادار براي تسليت‌گويي به مرد کشاورز نزديک مي‌شد، مرد گوش مي‌داد و به نشانه تصديق سرخود را بالا و پايين مي‌کرد، اما هنگامي‌که يک مرد عزادار به او نزديک مي‌شد، او بعد از يک دقيقه گوش کردن سرخود را به نشانه مخالفت تکان مي‌داد.پس از مراسم تدفين، کشيش از کشاورز قضيه را پرسيد.کشاورز گفت: خب، اين زنان مي‌آمدند چيز خوبي در مورد همسر من مي‌گفتند که چقدر خوب بود، يا چه قدر خوشگل يا خوش‌لباس بود، بنابراين من هم تصديق مي‌کردم.کشيش پرسيد، مردها چه مي‌گفتند؟‌کشاورز گفت: آن‌ها مي‌خواستند بدانند که آيا قاطر را حاضرم بفروشم يا نه؟ 

 نظر دهید »

ما باید باب توجیه خطاواشتباه را به روی خود ببندیم

22 آبان 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی
ما باید باب توجیه خطاواشتباه را به روی خود ببندیم

? ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم، و برای هر خطا، زبان به استغفار بگشاییم، و اگر قابل جبران باید جبران کنیم  ? آیت‌الله العظمی #بهجت (ره)  ? در محضر بهجت، ج۱، ص۳۰۰  ✳️

 نظر دهید »

برترین ادب

22 آبان 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی
برترین ادب

حضرت امام #على عليه السلام:   أفضَلُ الأَدَبِ أن يَقِفَ الإِنسانُ عِندَ حَدِّهِ ولا يَتَعَدّى قَدرَهُ   برترين ادب، آن است كه انسان در حدّ خود بايستد و از اندازه خويش فراتر نرود  غررالحكم حدیث3241  ✳️

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 88
  • 89
  • 90
  • ...
  • 91
  • ...
  • 92
  • 93
  • 94
  • ...
  • 95
  • ...
  • 96
  • 97
  • 98
  • ...
  • 272
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

یا زهرا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس