وقتی قدر زندگی راخواهیم فهمید که دیگر زنده ماندنی در کار نخواهدبود ؛ قدر داشته هایمان را قبل از این که از دست بروند بدانیم!
? تا برق قطع نشود قدر داشتن برق را نمی دانیم. ?تا شوفاژ خراب نشده و آب گرم هست نمی فهمیم دوش گرفتن چه موهبتی می تواند باشد. ?تا وقتی تنمان سلامت است نمیفهمیم یک دندان خراب، یک سردرد تخیلی، یک دیسک کمر ناقابل میتوانند چه روزگاری از آدم سیاه بکنند. ?تا وقتی شب کار نباشید نمیفهمید گذاشتن سر روی بالش چقدر رویایی و لذتبخش است. ?تا وقتی پدر و مادر هستند نمی فهمیم خشم و غیظ و قهرشان هم چقدر دوست داشتنی است. ?برای حس کردن خوشبختی شاید خیلی امکاناتنیاز نباشد. ?فکر کردن به این که فقط تو از بین میلیونها موجود شانس زندگی کردن پیدا کرده ای ، خودش میتواند یک قوت قلب بزرگ باشد. ?فکرکردن به این که زندگی هرچند سخت و هرچند کوتاه به تو فرصت بودن داد و آن میلیون های دیگر حتی همین فرصت کوچک را هم نداشتند اگر لبخند به لب نیاورد ولی ما را کمی فکری که می تواند بکند. ?بعد شاید بشود از چیزهای کوچکِ زندگی، از چیزهای خیلی کوچک مثل یک لامپ روشن بالای سر، یک دوش آب گرم، یک تن سالم، یک خواب راحت و یک خانواده بیشتر لذت برد. ?بله آدمی قدر داشته هایش را تا وقتی که دارد نمی داند و هیچ بعید نیست ما آدمهای همیشه ناراضی، ما خدایگان نِک و ناله، ما رهروان هیچ وقت نرسیده به سرمنزل مقصود، وقتی قدر #زندگی را بفهمیم که دیگر زنده بودنی در کار نیست.