یا زهرا

  • خانه 

عقل و عشق

09 آبان 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی
عقل و عشق

عقل و عشق   ???????????  انسان اگر عاشق نباشد زود پیر می‌شود و صفای جوانی را از دست می‌دهد و اگر عاقل نباشد دیر بزرگ می‌شود و در جهالت کودکی باقی می‌ماند. عشق نابجا عقل را می‌گیرد و عقل نابجا عشق را نابود می‌کند. عقل نابجا این است که دائماً در اندیشه دنیا باشد و عشق نابجا این است که به غیر خدا علاقه‌مند باشد.   استاد #پناهیان   ✳️

 نظر دهید »

نهج البلاغه بخوانیم؛ نامه 31نامه به فرزند

09 آبان 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی
نهج البلاغه بخوانیم؛ نامه 31نامه به فرزند

✨﷽✨ ❤️ امام علی علیه‌اسلام :  پسرم، سفارش مرا درک کن،  و خود را میان خویشتن و دیگران، میزان در نظر آور؛  پس آنچه براى‌خود، دوست مى‌دارى  براى غیر خود نیز دوست بدار .. و آن‌چه براى خود نمى‌پسندى،  براى دیگران نیز مپسند .. ستم مکن همان گونه‌ که،  دوست ندارى به تو ستم شود .. و نیکى کن همچنان‌که، دوست دارى به تو نیکى کنند .. زشت بشمار براى خود آن‌چه را، از غیر خودت زشت مى‌دانى ..  و از مردم براى‌خود چیزى را بپسند  که خودت در حق آنان مى‌پسندى!  مگو آنچه را نمى‌دانى، بلکه، هر چیزى را که مى‌دانى هم مگو .. و مگو آن‌چه را دوست ندارى به تو، بگویند! تو نیز به دیگران مگو.»  ?نهج‌البلاغه، نامه‌31، نامه‌به فرزند  ✳️

 نظر دهید »

یک روز بیدار می شوی وبه تو می گویند آخرین روز زندگی توست...

09 آبان 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی

?  یک روز از خواب بیدار می‌شوی و به تو می‌گویند: این آخرین روز زندگی توست!!  از جایت بلند می‌شوی دلت به حال خودت می‌سوزد با خودت فکر می‌کنی امروز چقد می‌توانی بیشتر زندگی کنی بیشتر از زندگی لذت ببری!!  دوش می‌گیری، از کمدت بهترین لباس‌هایت را انتخاب می‌کنی و می‌پوشی…  جلوی آینه می‌ایستی موهایت را شانه می‌کنی، به خودت عطر می‌زنی و غرق فکر می‌شوی که امروز باید هر چه می‌توانی مهربان باشی، بخشنده باشی، بخندی و لذت ببری!  از خواب بیدارش می‌کنی به او می‌گویی در این همه سال که گذشت چقد دوستش داشتی و نگفتی، چقد عاشقش بودی و نمی‌دانست!  به او می‌گویی مرا بیشتر دوست بدار، بیشتر نگاهم کن، بگذار بیشتر دستانت را بگیرم و به این فکر می‌کنی فردا دیگر نمی‌بینی‌اش و چقد آن لحظه‌ها برایت قیمتی می‌شود، لحظه‌هایی که هیچ وقت حسشان نمی‌کردی!!  دوتایی از خانه می‌زنید بیرون…  می‌روی ته مانده حسابت را می‌تکانی، کادو می‌گیری برای مادرت و پدرت به سراغشان می‌روی و به آنها می‌گویی که چقد برایت مهم هستند که چقد مدیونشان هستی…  مادرت را بغل می‌کنی، پدرت را می‌بوسی و اشک می‌ریزی چون می‌دانی فردا دیگر نیستی…!  آن روز جور دیگری مردم را نگاه می‌کنی، جور دیگری به حیوان خانگی‌ات اهمیت می‌دهی، جوری دیگر می‌خندی، جور دیگری دلت می‌لرزد، جور دیگری زنده هستی و دائم به این فکر می‌کنی که چقدر حیف است اگر نباشم…  آن روز می‌فهمی هیچ چیز به اندازه‌ی بودنت و ماندنت با ارزش نبوده و نیست!  شب که می‌شود؛ می‌گویی: کاش فردا هم بودم!   خوب اگر فردا هم باشی قول می‌دهی همین گونه باشی یا نه؟!  ممکن است فردا باشی، قدر لحظه‌هایت را بیشتر بدان، چون هیچ چیز به اندازه‌ی خودت و ماندنت ارزش ندارد…  ─┅ईइ═─┅─  

 نظر دهید »

مرگ ناگهانی و اهمیت صلوات

09 آبان 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی

✨﷽✨  ?مرگ ناگهانی واهمیّت صلوات  ✍مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید:   روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی. امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید.  آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان.  هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید.  ? الخرایج والجرایح: ج ۲، ص ۶۶۵،

 نظر دهید »

نتیجه تحقیر دیگران

09 آبان 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی

✨﷽✨  ?نتيجه تحقیر کردن دیگران!  ✍شخصي در بني اسراييل فاسد بود به حدی که اورا از آنجا بیرون انداخته بودند.  روزي آن شخص به راهي مي رفت به عابدي برخورد كرد كه دید كبوتري بر بالاي سر او پرواز مي كند و سايه بر او انداخته است.پيش خود گفت : من رانده شده هستم و او عابد است اگر من نزد او بنشينم اميد مي رود كه خدا به بركت او به من هم رحم كند.  اين بگفت و نزد آن عابد رفت و همانجا نشست .عابد وقتي او را ديد با خود گفت : من عابد اين ملت هستم و اين شخص فاسد است. او بسيار مطرود و حقير و خوار است چگونه كنار من بنشيند؟! از او رو گردانيد و گفت : از نزد من برخيز و برو!   در همین حین خداوندمتعال  به پيامبران آن زمان وحي فرستاد كه نزد آن دو نفر برو و بگو اعمال خود را از سر گيرند … زيرا من تمام گناهان آن فاسد را  بخشيدم و اعمال آن عابد را به خاطر خودبيني و تحقير آن شخص،محو كردم..  ?شنيدنيهاي تاريخ ص 373 - محجه البيضاء 6 / 239 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 102
  • 103
  • 104
  • ...
  • 105
  • ...
  • 106
  • 107
  • 108
  • ...
  • 109
  • ...
  • 110
  • 111
  • 112
  • ...
  • 272
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا زهرا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس