تاملی در نهج البلاغه؛ حکمت 7
?تأملی در نهجالبلاغه :? ? حکمت ٧: الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ ⚡️ ترجمه : صدقه دارويى است شفا بخش. ? صدقه به هرگونه بخشش گفته نمى شود، بلکه بخشش هایى است که قصد قربت در آن باشد و با صدق و اخلاص و بدون چشم داشت عوض و جبران، در اختیار نیازمند قرار گیرد. ? امراضی که توسط صدقه، از آنها شفا حاصل می شود هم مرضهای اخلاقی و اجتماعی(مانند بخل، حرص، طمع، دزدی و تقلب در معاملات مالی) است و هم بیماریهای جسمی. ✅ امام کاظم علیه السلام به شخصی که همه افراد خانواده اش بیمار بودند، فرمودند: آنها را با صدقه درمان کن، زیرا چیزی سریع الاجابه تر و مفیدتر برای درمان بیماران از صدقه نیست.
حکایت پادشاه ودعای جوان
#حکایت پادشاهی در بستر بیماری افتاد. پزشکی حاذق بر بالین وی حاضر کردند. پزشک گفت: باید کل خون پسر جوانی را در بدن تو تزریق کنند تا ضعف و کسالتت برطرف گردد. شاه از قاضی شهر فتوی مرگ جوانی را برای زنده ماندن گرفت. پدر و مادری را نشانش دادند که از فقر در حال مرگ بودند. پولی دادند و پسر جوان آنها را خریدند. پسر جوان را نزد پادشاه خواباندند تا خون او را در پادشاه تزریق کنند. جوان دستی بر آسمان برد و زیر لب دعایی کرد و اشکش سرازیر شد. شاه را لرزه بر جان افتاد و پرسید چه دعایی کردی که اشکت آمد؟ جوان گفت: در این لحظات آخر عمرم گفتم، خدایا، والدینم به پول شاه نیاز دارند و مرگ مرا رضایت دادند. و قاضی شهر به مقام شاه نیاز دارد که با فتوای مرگ من به آن میرسد، با مرگ من، پزشک به شهرت نیاز دارد که شاه را نجات میدهد و به آن میرسد. و شاه با خون من به زندگی نیاز دارد که کشتن من برایش نوشین شده است. گفتم: خدایا تمام خلایقت برای نیازشان میبینی مرا میکشند تا با مرگ من به چیزی در این دنیای پست برسند. ای خالق من، تنها تو هستی که مرا برای نیاز خودت نیافریدی و از وجود بندهات بینیازی، تنها تو هستی که من هیچ سود و زیانی به تو اگر بخواهم هم، نمیتوانم برسانم. ای بینیاز مرا به حق بینیازیات قسم میدهم، بر خودم ببخشی و از چنگ این نیازمندانت به بینیازیات سوگند میدهم رهایم کنی. شاه چون دعای جوان را شنید زار زار گریست و گفت: برخیز و برو . من مردن را بر این گونه زنده ماندن ترجیح میدهم. شاه با چشمانی اشکآلود سمت جوان آمده و گفت: دل پاکی داری دعا کن خدای بینیاز مرا هم شفا داده و بینیازم از خلایقش کند. جوان دعا کرد و مدتی بعد شاه شفای کامل یافت . ─┅─═इई ???ईइ═─┅─
خودت را مرتب کن!
? خودت را مرتب کن! وقتی داری میز کار یا اتاقت را مرتب میکنی انگار داری خودت را مرتب میکنی. انسان نیاز دارد هر چند وقت یکبار افکار و احساساتش را مرتب کند. اهداف عالی فراموش شدهاش را پیدا کند و آنها را روی طاقچه اندیشهاش کنار هم بچیند و خیلی از مشغلههای ذهنی و دلی خودش را مثل آشغال دور بریزد. «استاد #پناهیان» ✳️
کسی که به خداوند وابسته نباشد جذب هر ندایی می شود.
#ســورهاعــراف ✨و جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ{۱۱۳} و ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: اگر ما پيروز شويم آيا براى ما پاداشى هست؟(۱۱۳) ✨قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ{۱۱۴} فرعون گفت: آرى و علاوه بر آن شما از مقرّبان درگاه من خواهيد بود(۱۱۴) نکتـــهها ?كسى كه به خداوند وابسته نباشد جذب هر ندائی مىشود. «یَأْتُوکَ … جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ» ?يكى از تفاوتهاى پيامبران و جادوگران تفاوت در هدف و انگيزههاست پيامبران براى ارشاد مردم كار مىكردند و مزدى نمىخواستند. «ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ» اما ساحران تنها براى دنيا و مادّيات كار مىكنند. «إِنَّ لَنا لَأَجْراً» ?روى آورندگان به دربار طاغوت هدف دنیائی دارند. «إِنَّ لَنا لَأَجْراً» ?طاغوتها و ستمگران از عالمان و متخصصان مخالف حق حمايت مىكنند و براى سركوبى حق و مردان حق سرمايهگذارى مىكند. «قالَ نَعَمْ» ?طاغوتها براى حفظ حكومت خود در برابر هر تقاضايى تسليم شده و به هر پيشنهادى تن مىدهند. «قالَ نَعَمْ» ?پاداش سياسى و مقام و موقعیت اجتماعى نزد دنياپرستان ارزشمندتر از مال است «لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ» #نکات_قرآنی.