یا زهرا

  • خانه 

یک داستان یک پند ‌؛ هرگز نیاز کسی را از ظاهرش شخیص ندهیم

24 بهمن 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی

#یک_داستان_یک_پند   ✍ بیست سال پیش بود از تهران می‌آمدم. سوار اتوبوس شدم تا به شهرستان بیایم. ده هزار تومان پول همراه داشتم.  اتوبوس در یک غذاخوری بین‌راهی برای صرف شام توقف کرد. به یک مغازه ساندویجی که کنار غذاخوری بود رفتم. یک ساندویچ کالباس سفارش دادم. در آخرهای لقمه بودم که دست در جیب کردم تا مبلغ 200 تومان پول ساندویچ را پرداخت کنم.  دست در جیب پیراهن کردم پول نبود، ترس عجیبی مرا برداشت. دست در جیب سمت راست کردم؛ خالی بود. شهامت دست در جیب چپ کردن را نداشتم؛ چون اگر پول‌هایم در آن جیب هم نبود، نه پول ساندویچ را داشتم و نه پول رفتن به خانه از ترمینال. وقتی دستم خالی از آخرین جیبم برگشت، عرق عجیبی پیشانی مرا گرفت. مغازه ساندویچی شلوغ بود، جوانی بود و هزار غرور، نمی‌توانستم به فروشنده نزدیک شده و در گوشش بگویم که پولی ندارم.   لقمه را آرام آرام می‌خوردم چون اگر تمام می‌شد، باید پول را می‌دادم. می‌خواستم دیر تمام شود تا فکری به حال و آبروی خودم کرده باشم. آرام در چهره چند نفری که ساندویچ می‌خوردند نگاه کردم تا از کسی کمک بگیرم ولی تیپ و قیافه و کیف سامسونت در دستم بعید می‌دانستم کسی باور کند واقعاً بی‌پولم. با شرم نزد مرد جوانی رفتم کارت دانشجویی‌ام را نشان دادم و آرام سرم را به نزد گوشش بردم و گفتم پول‌هایم گم شده است، در راه خدا 200 تومان کمک کن. مرد جوان تبسمی کرد و گفت: سامسونت‌ات را بفروش اگر نداری. خنجری بر قلبم زد. سرم را نتوانستم بالا بیاورم ترسیده بودم چند نفر موضوع را بدانند.  مجبور شدم پشت یخچال رفته و با صدای آرام و لرزان به فروشنده گفتم: من ساندویچ خوردم ولی پولی ندارم، ساعت‌ام را باز کردم که 4 هزار تومان قیمت داشت به او بدهم. مرد جوان دست مرا گرفت و گویی دزد پیدا کرده بود، با صدای بلند گفت: «من این مغازه شاگرد هستم باید پیش صاحب مغازه برویم.» عصبانی شدم و گفتم: «مرد حسابی من کجا می‌توانم فرار کنم؟ تا وقتی که این اتوبوس هست من چطور می‌توانم فرار کنم در وسط بیایان؟؟؟» با او رفتیم، مردی جوان در داخل رستوران دور بخاری نشسته بود. که چند نفر کنارش بودند. مرد ساندویچی گفت: «بیا برویم تو.» گفتم: «من بیرون هستم منتظرم برو نتیجه را بگو.»  مرد ساندویچی رفت و با صاحب مغازه بیرون آمد. گفت: «اشکالی ندارد برو گذرت افتاد پول ما را می‌دهی.» گفتم: «نه. گذر من شاید اینجا نیفتد اگر چنین بمیرم مدیون مرده‌ام. یا ساعت را بگیر یا به من 200 تومان را ببخش یا از صدقه حساب کن. که شهرم رسیدم 200 به نیابت از شما صدقه می‌دهم.» مرد جوان گفت: «بخشیدم. آن روز یاد گرفتم که هرگز نیاز کسی را از ظاهرش تشخیص ندهم و به قول الله‌تعالی، نیازمند واقعی چنان است که انسان نادان او را از نادانی ثروتمند می‌پندارد.  ‎‎‌‌‎‎‌

 1 نظر

چه کنیم تا از اصحاب امام زمان ارواحنا له الفداء باشیم؟

24 بهمن 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی
چه کنیم تا از اصحاب امام زمان ارواحنا له الفداء باشیم؟

? چه کنیم تا از اصحاب امام زمان عج باشیم؟   ? جواب از لسان گهر بار امام صادق علیه السلام :  ? عَنْ أبِي عَبْدِاللهِ  عليه السّلام  قالَ:   مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكونَ مِنْ أَصْحابِ الْقائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَلْيَعْمَلُ بِالْوَرَعِ وَمَحاسِنِ الْأَخْلاقِ وَهُوَ مَنْتَظِرٌ فَاِنْ ماتَ وَقامَ الْقائِمُ بَعْدَهُ كانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَكهُ.    ? امام صادق عليه السّلام فرمودند:  كسي كه دوست مي‌دارد از اصحاب امام قائم بشمار آيد، پس در انتظار بسر ببرد و ورع و پارسايي را پيشه خود سازد و به محاسن اخلاق بپردازد، اين چنين كسي را منتظر گويند و اگر بميرد در حاليكه امام خود را زيارت نكرده باشد، پاداش وي بسان كساني است كه در ركاب امام حضور دارند.    ? مستدرك سفينة البحار، ج ۶، ص ۱۸۴ 

 نظر دهید »

حدیث عجیبی ازامام علی علیه السلام در مورد آخرالزمان

24 بهمن 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی
حدیث عجیبی ازامام علی علیه السلام در مورد آخرالزمان

? حدیثی عجیب امام علی در مورد آخرالزمان :   ? «و آن هنگامی است که مرگ فقهای راستین را یکی پس از دیگری برباید و امت محمد (ص) نماز را ترک گویند.»(1)  ? ایشان هم چنین می فرمایند: «خداوند علم و دانشی که به شما داده از شما سلب نمی کند، بلکه از طریق رحلت علمای ربانی این علم از میان شما رخت بر می بندد و گروهی نادان برای شما می ماند، از آنها فتوا می پرسید و آنها با رای خود برای شما فتوا می دهند، خود گمراه شده، شما را نیز گمراه می کنند.»(2)  ♥️ هم چنین امام علی(ع) در مورد کمی فقیه هدایتگر و فراوانی فقیه خائن می فرمایند: «هنگامی که فقهای هدایتگر کم شوند و فقیهان گمراه و خیانت پیشه فراوان باشند و شاعران بسیار شوند.»(3)  ? پی نوشت: 1. الامام المهدی صفحه 219، بحارالانوار جلد 52 صفحه 258، الزام الناصب صفحه 194 و بشاره الاسلام صفحه 75 و 133 ?2. تحف العقول صفحه 23 و نورالابصار صفحه 35 ?3. منتخب الاثر صفحه 425، بحارالانوار جلد 51 صفحه 70 و بشاره الاسلام صفحه 5 

 نظر دهید »

خدا از عمل اندک نیز قدردانی می کند

24 بهمن 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی
خدا از عمل اندک نیز قدردانی می کند

? امام صادق علیه السلام:   ✍ از تنبلی بپرهیزید. همانا پروردگار شما مهربان است و از عمل اندک نیز قدردانی می کند. آدمی برای رضای خدای عزوجل دو رکعت نماز مستحبی می خواند و خداوند بر اثر آن، او را به بهشت می برد و برای خشنودی خدای عزوجل درهمی صدقه مستحبی میدهد و خداوند به سبب آن، او را به بهشت می برد.  ? ميزان الحكمه جلد 11

 نظر دهید »

ذوب کردن گناهان

24 بهمن 1400 توسط زهرا رضایی سرتشنیزی

? ذوب کردن گناهان!  ✍ حسن خلق و احسان به والدین هم از اموری هستند که کفاره گناهان و باعث آمرزش و محو آن ها می‌شوند. همچنین روایاتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که به کسانی که از حضرت چاره ای برای جبران برخی گناهان بزرگ می‌خواستند، احسان به مادر و در صورت نبود مادر، احسان به پدر و یا حتی خاله را توصیه می‌کردند.  ? کتاب قیامت و حشر

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 21
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 25
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 272
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا زهرا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس